خدای من!
ببخشا گدایی را که هر روز در خانه ی کریمی چون تورا میزند،گدایی که عاشق صاحب خانه است ،گدایی
که جزء زشتی چیزی ندارد.
خدایا!
نربات عشقت بلند است وپای تاول زده ام خسته …….،خسته از سنگلاخ دنیا ……. خسته از دویدن و دویدن
و نرسیدن …. اگر تو بخواهی باهمین پاهاتا آخرین نقطه آسمان هایت خواهم دوید …..
خدایا!
گدایی تو را میخواند ……باچشمانی که جرأت نگاه به چشمانت را ندارد….هر روز در کوچه ی خاکی به
انتظار
توست ……. تاپنجره را باز کنی …….
خدایا!
تن خاکیم لایق تو نیست تا بگویم فدای تو …..
چشمان کم سوء و بارانیم به اندازه ی دریا ی نگاهت نیست تا بگویم فدای تو…..
شاید بهتر است بگویم :"دلم فدای تو “
هرچند میدانم آن نیز لایق تو نیست ……
دوستت دارم بهار عمرم …،دوستت دارم بهار برگ ریزان قلبم…،دوستت دارم ای بی نهایت..، ای بیکران….،
دوستت دارم خدایا…..
آخرین نظرات