ای امام زمان !
چه خوش خیال است ….فاصله را میگویم ……
به خیال خودش تورا از من دور کرده ……
نمیداند تو جایت اَمن است ……اینجا میان قلبم……
|
ای امام زمان ! چه خوش خیال است ….فاصله را میگویم …… به خیال خودش تورا از من دور کرده …… نمیداند تو جایت اَمن است ……اینجا میان قلبم…… دیشب این طبع بی قرار شما میخواست عرض ارادتی بکند دست کم از دل سکشته ی تان واژه هایم عیادتی بکند ***** چشم بد دور عمرتان بسیار کس نبیند ملالتان آقا! ما نمردیم خون دل بخوری تخت باشد خیالتان آقا ***** چیست روباه در مصاف شیر! چه نیازی به امریا گفته تو فقط ابرویی به هم آور میشود خواب دشمن آشفته ***** هست خاموشیت پراز فریاد درتو آرامشیست طوفانی “الذی انزل السکینه"تورا کرده سرشار از فراوانی ***** واژه ها ازلبت تراویدند پر صلابت،پرعاطفه،پرشور آفریدند دردل مردم عزت،آمادگی،حماسه،حضور ***** این حماسه همه زیمن تو بود گرچه از آن مردمش خواندی رهبرا تا ابد ولی محبوب در دل عاشقان خود ماندی ***** سهم دل دادگان تو سلوی قسمت دشمنان تو سجیل رهبری نیست در جهان جزتو که زامت چنین کند تجلیل ***** نسل سوم چو نسل اول هست باشعف،باشعور،باباور جاری است انقلاب چون کوثر هان"فصل لربک وانحر “ ***** گرچه در باغ سینه ات داری لطف ها،مهرها،محبت ها، گفتی اما نمی روی چوحسین زیر بار بدعت ها ***** ناگهان ناگهان در نماز جمعه ی شهر عِطر محراب جمکران گل کرد بغض تا نشست بر لب ها ذکر یا صاحب الزمان گل کرد ***** جان ایران چه شد که جانت را جان ناقابلی گمان کردی آبروی همه مسلمانان اشک مارا چرا روان کردی؟؟؟ ***** جسم تو کامل است ناقص نیست میدهد عِطر یک بغل گل یاس دستت اما حکایتی دارد….. رَحِم اللهُ عِمیَ العباس با خامنه ای کسی نگردد گمراه او در شب فتنه می درخشد چون ماه در هر نفسم برای او میخوانم لا حَول وَلا قُوَة اِلا بِاالله طعنه وخنده به اَشعار وشُعارم بزنید تیرغم بردل دیوانه و زارم بزنید درحفاظت زامیرم علی خامنه ای میشوم میثم تمّار به دارم بزنید ای قلم از قدرتی قالب بگو از علی ابن ابی طالب بگو از علی مرد سیاست مرد دین از علی تنها ترین مرد زمین بیعت مادوستان عین ولاست زاده ی زهرا علی روح خداست عده ای از همرهان جاهل شدند در حمایت از علی کاهل شدند خاک شهر کوفه برسرهایتان پس چه شد ایمان و باورهایتان پشت بر مولای زهرا کرده اید هیچ و شرم از این شهیدان کرده اید حرفی از اعماق و ایمان میزنم با لب و حلق شهیدان میزنم سامری ها باقلم بت ساختند فتنه در دامان دین انداختند مکر داخل، کفر خارج راببین دین فروشان قلعه در باور زدند یک به یک پشت قلم اردو زدند با اساس دین تسامح میکنند پای ارزش ها تساهل میکنند هدیه بر رقاصه ها واجب نبود قدر عالم کمتر از مطرب نبود تا که گردد فتنه وآشوب کم جبهه ای ها بازهم ،باهم،هم قسم “نائب مهدی” ولی داریمو بس شیعیان “سید علی” داریمو بس عاقد گفت :وکیلم؟………پدر نبود….. ای کاش درجهان راه ورسم سفر نبود… گفتند رفته است گل بچیند …دلش گرفت یعنی که از اجازه ی بابا خبر نبود !!! هجده بهار منتظرش بودوبرنگشت…… آن فصل های سرد که بی دردسر نبود ای کاش نامه یا خبری …عطری … چفیه ای رویای دخترانه ی او بیشتر نبود ….. عکس پدر مقابل آینه شمعدان آن روز… دور سفره به جزچشم های تر نبود عاقد دوباره گفت :وکیلم؟….دلش شکست یعنی به قاب عکس امید دگر نبود ؟؟؟ او گفت با اجازه ی بابا… بله…بله….. مردی که غیر خاطره ای مختصر،نبود……. روزی هزار بار دلت شکسته ام بیخود ب انتظار وصالت نشسته ام هربار این تویی ک رسیدی و در زدی هربار این منم ک دره خانه بسته ام هرجمعه قول میدهم آدم شوم ولی هم عهدخویش وهم دلت شکسته ام از خدا پروا کنید
تا ،پر ،وا کنید بارالها تونادیده میگیری من هم نادیده میگیرم توخطاهایم را منعطاهایت را خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته ….
ولی ما روزیه سال های بعد را میخواهیم
درحالیه که معلوم نیست تایک وعده ی بعد زنده باشیم نمازهایمان اگر نماز بود نمازهایمان اگر نماز بود که موقع سفر ذوق نمیکردیم از شکسته شدنش………. نماز هایمان اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت …….. نماز هایمان اگرنماز بود که اول وقت نمیخواندیمش برای اینک خود راخلاص کرده باشیم……… نمازهایمان اگرنماز بود که تبدیل نمیشه به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی…… نمازهایمان اگرنماز بود که تبدیل نمیشد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر …….. تبدیل نمیشد به مناسب ترین زمان برای تحلیل رفتار فلان همکار ……… تبدیل نمیشد به ماشین حساب…… نه ……….نمازهایمان نماز نیست اگر نمازهایمان نماز بودیک کارواش قوی میشد وبافشار میشست از دلهایمان همه ی سیاهی هارا .لکه هارا. پلشتی هارا …….. اگر نمازهایمان نماز بود میشد پل. پناهگاه .میشد دارو.میشدمرهم.میشد درمان.میشد شاه کلید . میشد میعاد گاه. میشد دانشگاه. خدایااین روزها ک درهای آسمان را سخاوتمندانه باز کرده ای .من فقط از تو یک چیز میخواهم بر من منت گذارو و کاری کن ک نمازهایم نماز شود فقط همین دروغ آمد ……اعتبار رفت شعارآمد……عمل رفت شراب آمد ……شخصیت رفت تلویزیون آمد……خواب رفت دوستی آمد ……ازدواج رفت سود آمد ……برکت رفت مدآمد ……آبرو رفت رشوه آمد……حق رفت دیرخوابی آمد……نماز اول وقت رفت ماهواره آمد……حجاب رفت فارسی وان آمد……حیا رفت تالار آمد……غیرت رفت تلفن آمد…… صله ی رحم رفت فست فودو پرخوری آمد……سلامت رفت اسراف و مصرف گرایی آمد ……قناعت رفت قوم پرستی آمد ……برادری رفت جوایزبانکی وگاوصندوق آمد……زکات رفت وخلاصه همه چیز رفت…….. |
آخرین نظرات